همه ی اونایی که اطرافم هستن میدونن عاشق شدم و لعنت به عشق بلاخره پیش صمیمی ترین دوستم اعتراف کردم در واقع دوماه مونده و روحیه ی من مث سیرو سرکه است
قلبم برا کسی میتپه که میدونم نمیخواد بشدم اما احساسشو به خودم نمیدونم من وابسته شدم بهش به اون و به اینکه الان غمی همراهمه غم اینکه اون داره نمیره ولی من دارم میرم من دارم بی خیال همه چی میشم من قلبمو بهش باختم کاری که ای کاش هیچ وقت نمیکردم ولی این علاقه اندک اندک شکل گرفت و الان داره ضربه میزنه به من به رویاهام و به زندگیم میخوام باشه اما الان هیچی ازش یادم نیس:///
درباره این سایت